<-HitPostsTitle->(<-HitPostsCount->)

شعر کده

وبلاگی برای شعر دوستان

اصرار والدین بر 20 گرفتن


به نام خدا
شعر طنز 20
باز غوغا می کند فریاد و غوغا، نمره ی بیست
جیغ مادر، جنگ بابا عصر فردا ، نمره ی بیست
خوشنویسی، خوش صدایی، قهر مانی ها قبیح است
از ریاضی از دروس سطح بالا، نمره ی بیست
کیف و دفتر ، خط کش و نقاله و خود کارهایم
گوشه ای کز کرده از فریاد بابا ، نمره ی بیست
مثل موجی پای ساحل می زنم خود را به هر سو
سهمم اینک چند ماسه دست دریا، نمره ی بیست
می کشم هر روز با خود کوله ی بی خوابی ام را
اضطراب هشت ریشتر زلزله را، نمره ی بیست
آه نوزده، وای هفده، فاجعه شد شکل پانزده
کاشکی دیگر بمیرد رسم ما یا، نمره ی بیست


موضوعات: شعر بلند,بلند و طنز,
برچسب ها: شعر طنز , شعرخنده دار , اشعار خنده دار , اشعار طنز ,
[ بازدید : 774 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 3 آذر 1395 ] [ 21:24 ] [ آرش ]

[ ]

ما به نت آلاتمان وابسته ایم


به نام خدا

طنز موبایل

عمر خود را پای بازی باختیم/ زندگی های مجازی ساختیم
گرچه از گوشی شدیدا خسته ایم/ ما به نت آلاتمان وابسته ایم
زندگی مان را مجازی زیستیم/ در حقیقت هیچ چیزی نیستیم
چت نمودم در ترافیکِ شدید/ تا ترافیکِ نت من ته کشید
«ما چو مرغانی حریص و بی نوا»/ در کف نت مانده ایم آه ای خدا
ای خدا جانم، مده این قدر گیر/ جان بگیر از من، ولی نت را مگیر
نور چشمانم! چراغ وای فای!/ وای بر هر جای بی نت، وای وای
در گروهم یک مدیر لایقم/ چون که شادی می‌گذارم لای غم
فیلتر و سانسور و قیچی چون بد است/ در قوانین گروهم آمده است:
«هیچ آدابی و ترتیبی مجوی/ هرچه می خواهد دل تنگت بگوی»
چت بکن با هرکه در دافان سر است/ «این خطا از صد ثواب والاتر است!»
شِیر کن هر مطلبم را زود زود/ شعر و عکس و متن من را، پس درود-
-بر نژاد آریایی‌ ات عزیز/ پست من را این ور و آن ور بریز
در اینستا من دلم از غم شکست/ وزن شعرم از غمش در هم شکست
من هوادار هنرمندی شدم/ کز کرامات عجیبش بی خودم:
مانکنی، سیمین تنی، دل آهنی/
ون یو واچ هِر، ویل سِی ( when you watch her,will say) الله توت منی!
دائما می گویم: ای اِندالخفن/ فالورهایت از اینجا تا پکن
پُست هایت پشت پَستان خم کند/ پشتِ مویت روی آنان کم کند
منتقد که خورده نقدت می کند/ دارد اینگونه حسادت می کند
تا که هرجایش بسوزد هی بگو / بغبغو آی بغبغو آی بغبغو
منتقد گر باز الحاحی کند/ چاکرت هرچه در او خواهی کند
ای جگر، عشق تو دل را کند، خورد/ قلوه ام با معده ام پیوند خورد
ما ببو هستیم و تو اسطوره ای/ما یخیم اما تو هاتی، کوره ای
...بگذریم از این من بی فکرمان/ این من اسطوره ساز و قهرمان
گرمی هر خانه کم کم سرد شد/ رنگ دنیا رفته رفته زرد شد
از قطار زندگی جا مانده ایم/در میان جمع تنها مانده ایم
ما خودی برتر از این خود داشتیم/ خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
شعر از صابر قدیمی


موضوعات: شعر بلند,بلند و طنز,
برچسب ها: شعر طنز , اینترنت , شعر اینترنت , اشعار خنده دار , خنده دار ,
[ بازدید : 463 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 16 مهر 1395 ] [ 21:17 ] [ آرش ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]